علیعلی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

علی کوچولو

شرح حالی از علی

1393/2/2 23:53
نویسنده : مامان لیلا
654 بازدید
اشتراک گذاری

می خوام کارهای علی و حرفهاشو براش بنویسم تا به یادگار براش بمونه ....گذر زمان منو پیر میکنه و حافظه ام رو پیرتر  و از یادم می بره این شیرین زبانیهای علی کوچولوم رو ولی با نوشتنش و بعدها با خواندش همه رو به یادم میاره و مطمئنم اون زمان برام لذت بخش خواهد بود و همچنیین واسه خود علی که بدونه چقدر شیطون بوده....

علی ماشاالله خیلی عاقل تر شده اصلا باورم نمیشه اون پسرک کوچولوم که فقط میتونست نگام کنه و گریه کنه و خواسته هاشو فقط میتونست اینجوری بیان کنه حالا میتونه با یک کلمه {نه} رو حرف من حرف بزنه وهر کاری دوست داره انجتم بده....خدا رو شکر

هر کاری که دوست نداشته باشه که انجام بده میگه ...نه ....مثلاعلی میری حموم ...نه...علی ام می خوری ...نه....قربون اون نه گفتنت برم اونقدر هم قشنگ تلفظش میکنه که من و رامین هر دقیقه ازش سئوال میکنیم که فقط نه گفتن علی رو بشنویم و ببینیم.....جوجه گفتنش وای عاشقشم وقتی علی جوجه میگه دلم غش می کنه فدات بشم عزیزم.....

تعداد کلمه هایی که یاد گرفته زیاده تقریبا هر کلمه ای رو میگیم با زبان کودکانه خودش می تونه تکرار کنه بیشتر از همه اسم منو صدا میکنه وابستگیش به من خیلی زیاده هر جایی بره و پیش هر کسی بمونه 5 دقیقه یک بار منو صدا میکنه....ایلا....ایلا...ایلا...ذکر روز و شب علی شده کوچیکتر بود بهم میگفت ...لیو ...بعد شدم ما ما....بعد از اون...هیلا...الانم شدم ...ایلا... ماما گفتنم یادش رفته ..رامین رو فقط بابا صدا میکنه..نه پیشوندی نه پسوندی خیلی راحت ...بابا...

صبح ها هر روز بدون استثنا از خواب بیدار میشه با یک ذوقی نگاه به عکسای کنار تخت میکنه و با زبان خودش میگه ...ایلا ...بابا...عکسامون رو نشون من میده

علی خیلی از یخچال خوشش میاد تا در یخچال باز میشه میره لبش میشینه منم میگم برو توش بشین تا در رو ببندم علی هم تلاش که به روی طبقش بشینه و من در رو ببندم خیلی بامزس....

به تمام حرفامون توجه داره حتی در حین بازی وقتی وسیله ای دستشه من میترسم به طرف جایی پرتاپ کنه تا میخوام بگم رامین مواظب علی باش اون زودتر ازمن متوجه موضوع میشه و پرت میکنه و کار از کار گذشته چند وقت پیش کنترل تلویزیون رو به دست مبارک تعمیرکار دادیم....بچه اس دیگه...

از وقتی که به دنیا اومده از حموم رفتن بدش میاد الان که 1سال و 4 ماهشه بازم با گریه حموم میره با گریه از حموم بیرون میادهر چیم توی حموم باهاش بازی میکنبم اصلا تفاوتی نداره خوب بدش میاد دوست نداره حسنیه دیگه ...اتفاقا عاشق کارتون و شعر حسنی توی ده شلم روده از این شعرم کلمه ...نه ...رو یاد گرفت بد آموزی داشت آخه من این کارتون رو توی گوشیم داشتم و دقیقا از 5 ماهگی یا شایدم زودتر واسه علی میزاشتم چون فقط با حسنی سرگرم میشد حتی الانم موقع غذا خوردن باید براش سی دی حسنی و خاله ستاره رو بزارم تا بلکه یه لقمه غذا بخوره وای از دست غذا خوردن علی بد غذایش باید اینقدر براش دست بزنیم و آفرین پسرم بگیم که آقا یه لقمه غذا رو بخوره اونم اگه بیرون ندش یا حالشو بهم نزنه خلاصه این موضوع کلی انرژی رو از من و رامین گرفته .....

عجب د د یی شده وبی طاقت وقتی لباس تنش میکنم باید کلاه وکفش رو دم در بپوشم تا خیالش راخت شه داره میره بیرون تا چشمش به رامینم می خوره شروع میکنه به گریه و د د گفتن طوری شده که رامین روزی 1 ساعت با خودش میبره بیرون

با اینکه من خیلی بهش محبت میکنم و وابستگیش به من زیاده ولی علاقه عجیبی به رامین داره هر کاری که بخواد و انجام بده هم رو به باباش ربط میده ...جایی گیر کنه...بابا...دستش زخم بشه...بابا...زمین بیفته....بابا....من اخمش کنم ....بابا .....

کاری که خیلی دوست داره اینه که نای نای کنه عاشق رقصیدنه و صداشم در میاره تا میشیه توی ماشین دست میبره ظبط رو روشن کنه و میرقصه خیلیم قشنگ میرقصه همه فامیل عشقشون اینه که علی براشون برقصه ...بچم هنرمنده ماشاالله

علی به کارها خیلی توجه میکنه وقتی میشینم جلوی آینه وبا موچین ابروهامو مرتب میکنم توی ذهنش میسپره و تا همینکه موچین به دستش میرسه میره سراغ ابروهاش و ادای منو در میاره...

از کارای خطرناک نگو بلا بگو توی خونه بهش میگیم کریس آنجل نترس و شیطون رو میز روی صندلی لبه پنجره بالا رفتن از پله بدون کمک هر کاری که از دستش بیاد دریغ نمی کنه....

عاشق پوشیدن دمپایی و کفش بزرگتر از پای خودشه اینقدر هم راحت باهاشون راه میره که انگاری اندازه پاشه ....رودار من...

اسم چندتا از حیوان رو بلده البته صداشون رو بیشتر وقتی می خوام پوشکش کنم واسه سرگرم کردنش ازش می پرسم علی کلاغ چی میگه ..علی هم میگه غ غ غ...صدای گاو و سگ و گربه و جوجه هم بلده

در بیاره

اسم هایی که علی بلده بگه ولی با زبان شیرین خودش:

آقا...رو میگه....قا قا...

خاله ...رو میگه....آیه....

همه بچه ها بابای منو رو باجون صدا میزنن....علی میگه....بابو

اسم کسی رو که بلد نیست ولی کارش داره ....رو میگه ....اد اد اد                                               به اسب میگه...... ابس......به کفش میگه .....کبش......تازه گیا هم شعر یه توپ دارم قل قلیه رو یاد گرفته البته فقط کلمه قل قلی .....آبی...... هوا.....نداشتم.....رو به زبان شیرین خوش میگه.....من عاشقشم....

 

فعلا همین کارها رو بلده و انجام میده دوباره تو پست های بعدی از علی بیشتر می نویسم...........

و البته در پست بعدی با عکسای علی بر میگردم........

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان نیلوفر
7 اردیبهشت 93 11:54
ماشالله به این همه شیرین زبونی . اینقدر زود حرف زدنش تکمیل بشه که خودتم تعجب کنی!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی کوچولو می باشد